پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 7 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات پرنیا

هدیه خدا

به هر گوشه‌ای از این دنیا که نگاه می‌کنیم، شاهد مناظر رنگی هستیم! هر چیزی در دنیا رنگی دارد و اگر رنگش نباشد دیگر روحی نخواهد داشت. اما در میان تمامی این رنگ‌های دنیایی ماورای تمامی باورها وجود دارد که رنگ‌هایش مانند یک مداد رنگی 24 رنگ متفاوت و نقش و نگارش قالی کرمان است! دختر بودن دنیایی دارد به‌سختی یک سنگ و به لطافت یک پر!   ...
15 بهمن 1398

لبخند زیبات

دختر عزیزم  لحظه هایی که صدای خنده های تو، تو خونه مون می پیچه انگار دارم از خوشحالی پرواز می کنم. می خوام همیشه شاد ببینمت عزیزم و برای شادی تو هر کاری می کنم هر روز که از خونه بیرون می رم به این فکر می کنم که چه کاری می تونم انجام بدم که تو خوشبخت ترین دختر روی زمین باشی. هیچ وقت حتی ذره ای از این حس عاشقانه ای که به تو دارم کم نمیشه عشق همیشگی من، تو بزرگ ترین بهانه ی زندگی هستی دختر مهربونم، لبخندت تمام خستگی های دنیا رو از بین می بره وجود تو منو به زندگی دلگرم می کنه عزیزترینم تمام احساسات خوب دنیا را زمانی تجربه کردم که تو به دنیا اومدی   ...
15 بهمن 1398

هوای شمال

دختر که داشته باشی، خیال می کشاندت به بعد از ظهر گرم روز تابستانی که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده به گوش انداخته اید همان هایی که هر که بیاویزدشان از شادی لبریز می شود و خنده ی از ته دل امانش را می برد. 😘   ...
15 بهمن 1398

شمال-جاده چالوس

جاده چالوس برگشت از جاده چالوس، کنار حاده وایستادیم تا خستگی در کنیم و پرنیا یکم بدنش حال بیاد،دختر نازم همش در حال دست خوردن بوود ...
20 تير 1396

سفر به جواهرده-رامسر

ابشار جواهرده اینجا ابشار جواهرده، دخترم انگاری ترسیده بود،دست و پاهاش یخ زده بود و لبش سفید شده بود،بخاطر همین ما نتونستیم تا بالای کوه بریم و به سرچشمه برسیم، فسقل مامان انگاری ترسیده بود ...
20 تير 1396